نمیدونم چرا درز پنجره ماشین من باید باز باشه تا اون گلفروش معلول از همون درز ، اون شاخه گل رو بندازه تو ماشین من !!! 

نمیدونم چرا من خودمو مقید میکنم که چهارراه رو دور بزنم تا پول شاخه گل رو به معلول بدم !!! 

همون شاخه گل جون منو نجات داد !!!!!!

نظرات 8 + ارسال نظر
سعید چهارشنبه 10 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 11:58 ق.ظ http://mastaneh.blogsky.com

پیرو نظرم واسه پست قبلت ...

شاید اینا همه نشونه باشه، نشونه هایی که می خواد ثابت کنه با وجود اینکه این دنیا بی صاحاب و بی حساب کتاب به نظر میاد ولی حساب کتابهای مخصوص خودش رو داره ...

گل گلی چهارشنبه 10 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 01:32 ب.ظ

اااااااااااا ... چه باحال ... دم معلوله گرم
آره صبا ۱۲ اینا پامیشم دیگه :دی

پرستووو چهارشنبه 10 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 06:24 ب.ظ http://parastoooo.blogfa.com

!!! وااای ... دیگه نمیدونم نداره که ... عمرت به دنیا بوده ...

خزان نوشت چهارشنبه 10 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 11:02 ب.ظ http://chayesabz.blogsky.com/

سلام پرنده ی تنها! کجا بودی این همه مدت؟!!!
نکنه دوباره بری ها!

سما پنج‌شنبه 11 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 12:10 ق.ظ http://leosama.blogsky.com

پس از آب گذشته شدی الان ... :-دی

نهال پنج‌شنبه 11 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 02:55 ب.ظ http://fazmetr.blogsky,com


معمولا اینا با همون درز کارشون راه می افته خیلی هم باحال !تازه کجاشو دیدی !معمولا از همون درز هم میان تو تا پولوشونو بگیرن !

ساحل پنج‌شنبه 11 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 05:14 ب.ظ http://openeyes.blogsky.com

سلام
ممنون که سر زدی
خوبه که آشنا به نظر بیام البته ما آدما خیلی به هم شبیهیم
در مورد شاخه گل هم دید شاعرانه ای داشتی میشد حتی عصبانی هم بشی که این کار رو کرده !!

چشم تو چشم جمعه 12 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 02:13 ق.ظ

تولد دوباره ات مبارک !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد