از بچه های متالوژی بود ورودی ۸۱ ...

خواست خدا بود که با همسرم آشنا شم ...

۲ تا اتوبوس میشدیم ...

میرفتیم کوه ...

آقا ببخشید بچه های جغرافیای اراک شمایین ؟ ...

بعدا شروع میکنم ...

یه نفر تو صندوق عقب خوابیده بود ...

۴ بار پشت سر هم زنگ زد دیوونه ...

سلام چیکار میکنی ؟ ... عطر وارد می کنم ...

دودی ...

دبیرستان دخترانه ...

الان دیگه آماده شدی واسه دانشگاه ...

اون دختره رو واسم خواستگاری میکنی ! ...

همسایمون بنا کاری دارن ، صدا زیاده اومدم اینجا ...

موهاشو شونه میزنه از شمال شرقی به جنوب غربی ...

۴ شنبه ها عصر میدون آزادی ...

دانشگاش تازه تاسیس شده ... کامپیوتر ...

اولا گریه میکرد ... از سال دوم ...

دیر اومدین ... هفته پیش تموم شد ...

ساعت ۱ به بعد نیستن ...

باید خوب درس بخونیم معدلمون بالای ۱۷ شه ...

دلش واست تنگ شده بود ...

مترو ...

مسافرین محترم ایستگاه پایانی می باشد ...