بعضی مسائل واقعی اونقدر غیر واقعی به نظر میرسن که آدم از پیگیریشون صرفنظر میکنه .
اما وقتی میری دنبالش میبینی حقیقت داشته .
من ۵۰۰،۰۰۰،۰۰۰ دلار رو از دست دادم !
از بچه های متالوژی بود ورودی ۸۱ ...
خواست خدا بود که با همسرم آشنا شم ...
۲ تا اتوبوس میشدیم ...
میرفتیم کوه ...
آقا ببخشید بچه های جغرافیای اراک شمایین ؟ ...
بعدا شروع میکنم ...
یه نفر تو صندوق عقب خوابیده بود ...
۴ بار پشت سر هم زنگ زد دیوونه ...
سلام چیکار میکنی ؟ ... عطر وارد می کنم ...
دودی ...
دبیرستان دخترانه ...
الان دیگه آماده شدی واسه دانشگاه ...
اون دختره رو واسم خواستگاری میکنی ! ...
همسایمون بنا کاری دارن ، صدا زیاده اومدم اینجا ...
موهاشو شونه میزنه از شمال شرقی به جنوب غربی ...
۴ شنبه ها عصر میدون آزادی ...
دانشگاش تازه تاسیس شده ... کامپیوتر ...
اولا گریه میکرد ... از سال دوم ...
دیر اومدین ... هفته پیش تموم شد ...
ساعت ۱ به بعد نیستن ...
باید خوب درس بخونیم معدلمون بالای ۱۷ شه ...
دلش واست تنگ شده بود ...
مترو ...
مسافرین محترم ایستگاه پایانی می باشد ...