ساعت ۱۲ شب ، مبایل زنگ میخوره ... جواب میدم ، یه افغانی با اون لهجه شیرینش میگه : " خانوم ندا هستش ؟ " ... آخه من چی بش بگم ! ...
دوستم میخواسته بام تماس بگیره . اولین بار که زنگ میزنه ، بعد از چند بار زنگ خوردن میره رو پیغام گیره تلفن یه دختره که با لهجه شیرینش

... میگه : " من الان کار دارم ، بعدا تماس بگیرید " . دفعه دوم که زنگ میزنه ، یه داش اسمال جواب میده ، کم مونده بود بچه رو بخوره ...
سومین بار موفق میشه ... و جالبه اینکه در هر سه بار گوشی من زنگ میخورده و من جواب میدادم ، اما دریغ از صدایی از اونور خط ...
مسولین محترم هم گفتن تا اوایل دی ماه مشکلات خطوط تلفن همراه حل میشه . (آره جون عمه کوچیکشون

)
راستی در روایت عمه کوچیکم ، یه اشتباهی رخ داد و اونم اینکه ایشون بر اثر بیماری کزاز ... نه اینکه تو استخر افتاده باشن .
همیشه ، از فصل پاییز خوشم میومد . اما اینبار ، ناراحتم که پاییز داره میاد .
امین ، تو خیلی بد شدی !
به عمه کوچیکاتون سلام برسونید .