شقایق میگریست و من در گوشهای تنها دستانم بسته بود و چشمانم باز ... گرگانی را میدیدم که او را حلقه زدهاند. من ناتوان بودم در میان گرگانی که مرا نمیشناختند. من از فراز قلههای هویت آمدهبودم. من مفسر بیبدیل عشق بودهام تا کنون. من مفهوم اقتدار در انتهای خط بودهام. من محبوب دشتهای پرگل و کبوتران سینهسپید بودهام. من آغاز رودخانههای شعور در ماورای جنگلهای سبز زندگی بودهام.
شقایق میگریست و من آه بیپناهی سرمیدادم ... هر آنچه بر پیکر بلورینش رویانده بودم به لعاب داغ رعب و ترس سوزاندند. گرگانی که دهانشان از تعفن لاابالیزیستی پر بود. گرگانی پردهدر که به پشمهای مشکین و لباسهای تا حنجر برآمدهی خویش داعیهی خدامحوری داشتند. تفالههایی که تشنهی سجده و التماس بودند. وحوشی خالی از شعور که تیشه بر سبزینههای شعور میزدند.
شقایق میگریست و من در جنونی سرد ویران میشدم ... گونهام کبود است و شقایق بیتاب در آغوشم به خواب رفته. زخم پنجههای هرزهشان را بر پیکر مخروبهام تاب آوردم تا شقایق را از میان جمعیت حقیرشان رهانیدم و در سیاهی شب گم شدم. حال نشستهام در کنار غرور متروکهام. و شقایق خواب است. در آغوش من. سر بر شانههای مردانهام. آه! عطر نفسهای پاکش نوازش میدهد سینهام را
اگه بگی از این هوا دلم گرفته == دلت می گیره. اگه بگی با این هوا حال می کنم == دلت باز می شه. این یه هنر ه که از لحظاتت لذت ببری. داشتن هدف (هر چند کوچک) خیلی خیلی خیلی موثره. با ورت نمی شه، منی که این قدر ادعای {پوچی}م می شه و معتقدم {زندگی} همش یه زحمته و هیچ لذتی نداره، وقتی توی کیف یه CD هست، نمی دونی با چه اشتیاقی می رم خونه که CD رو ببینم. پس یادت نره، {هدف}، هر چند کوچک و لحظه ای. برای لذت بردن (مثل هر کار دیگه ای) باید زحمت کشید و تلاش کرد.
salam mamnoon be khatere off haton man ghoftam alan chi up kardin ke in hame darin mighin vali khpob onam bara khodash upe dihe ..... vali dar kol khasham omad va omidvaram hich moghe deleton naghire
نبینم دلتنگی رفیق
سلام عزیز برادر!
ای بابا چرا ... طبیعت که باعث دل گیری نمیشه! الان باید ته روحیه باشی :)
خوب میشی :D
ببین سپیده جون ... منم الان مثل تو شدم ...
مثل دیشب .......
شقایق میگریست و من در گوشهای تنها دستانم بسته بود و چشمانم باز ...
گرگانی را میدیدم که او را حلقه زدهاند. من ناتوان بودم در میان گرگانی که مرا نمیشناختند. من از فراز قلههای هویت آمدهبودم. من مفسر بیبدیل عشق بودهام تا کنون. من مفهوم اقتدار در انتهای خط بودهام. من محبوب دشتهای پرگل و کبوتران سینهسپید بودهام. من آغاز رودخانههای شعور در ماورای جنگلهای سبز زندگی بودهام.
شقایق میگریست و من آه بیپناهی سرمیدادم ...
هر آنچه بر پیکر بلورینش رویانده بودم به لعاب داغ رعب و ترس سوزاندند. گرگانی که دهانشان از تعفن لاابالیزیستی پر بود. گرگانی پردهدر که به پشمهای مشکین و لباسهای تا حنجر برآمدهی خویش داعیهی خدامحوری داشتند. تفالههایی که تشنهی سجده و التماس بودند. وحوشی خالی از شعور که تیشه بر سبزینههای شعور میزدند.
شقایق میگریست و من در جنونی سرد ویران میشدم ...
گونهام کبود است و شقایق بیتاب در آغوشم به خواب رفته. زخم پنجههای هرزهشان را بر پیکر مخروبهام تاب آوردم تا شقایق را از میان جمعیت حقیرشان رهانیدم و در سیاهی شب گم شدم. حال نشستهام در کنار غرور متروکهام. و شقایق خواب است. در آغوش من. سر بر شانههای مردانهام. آه! عطر نفسهای پاکش نوازش میدهد سینهام را
دیگه داری شورشو در میاری.. جای بابات بودم.. یکی میخابوندم.. ....
بی خیال باش .. به من هم سر بزن
اگه بگی از این هوا دلم گرفته == دلت می گیره.
اگه بگی با این هوا حال می کنم == دلت باز می شه.
این یه هنر ه که از لحظاتت لذت ببری.
داشتن هدف (هر چند کوچک) خیلی خیلی خیلی موثره.
با ورت نمی شه، منی که این قدر ادعای {پوچی}م می شه و معتقدم {زندگی} همش یه زحمته و هیچ لذتی نداره، وقتی توی کیف یه CD هست، نمی دونی با چه اشتیاقی می رم خونه که CD رو ببینم.
پس یادت نره، {هدف}، هر چند کوچک و لحظه ای.
برای لذت بردن (مثل هر کار دیگه ای) باید زحمت کشید و تلاش کرد.
salam
mamnoon be khatere off haton
man ghoftam alan chi up kardin ke in hame darin mighin
vali khpob onam bara khodash upe dihe .....
vali dar kol khasham omad
va omidvaram hich moghe deleton naghire
هوای بهار و دل گرفتن؟!!!..نگو بابایی