دنیایی ساختم ...


دکتر گفت : " کتفت ترک خورده ، کاری نمیشه براش کرد . "
اما نمیدونستم یه جای دیگم هم ترک خورده که نمیشه براش کاری کرد !
ترک کتفم خوب شد ، اما ترک دلم هیچوقت خوب نشد ...
اون روز گریه میکردم ، نمیدونستم واسه چی ... ولی الان ، شاید بدونم اون موقع واسه چی گریه میکردم !
جمله قشنگی گفتی ... : " بده که آدم ، زیادی خوب باشه ! "
آدم در هر سنی ، مقتضیات و نیازهای خاص خودشو داره . وقتی ، در هر مرحله سنی ، بهشون نمیرسی ، باید لبخند بزنی ، بگی زندگی همینه ، مرد بار میای ... جالبه نه !
یکی هم مثل من ... شعار میده که : تعاریف زندگی رو باید برعکس کنیم ! کی گفته به دنیا اومدیم واسه لذت بردن ؟ کی گفته باید تو زندگی به اهدافمون برسیم ! و ...
آخه بدبخت ... خودت موندی توش ... چی میگی ...
دیگه کار از دل خوش کنک گذشته ...
بسه دیگه ... چقدر مثل یه موجود نباتی زندگی کنم ؟! ... اونم منی که ...
هر چی بودم ، خوش بودم .
کاری ندارم ! ، ولی الان خوش نیستم ...
اینجام که شده خود سانسوری !
آسته برو آسته بیا که گربه شاخت نزنه !
مسخره بازی نیست که ! الکی بخندم ؟ ... نه واقعی بخند ... کوفت !!!
مامان عزیز ، قرار بود از اون موارد زیاد ببینم ، ولی ، یه بار هم ندیدم !
الان دارم خودمو خالی میکنم ؟!
نه ، زده به سرت ، تب داری ، نگاه کن !
ای ای ای ای ...
امین ، یا هر مذخرف دیگه ای که اسمته ...

نظرات 10 + ارسال نظر
[ بدون نام ] سه‌شنبه 11 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 08:39 ب.ظ http://www.pashew-life.blgogsky.com

salam khaste nabashid ali bod movafagh bashid be ma ham ye sar bezanid bye

فهیمه سه‌شنبه 11 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 09:00 ب.ظ

گاه جوانه درکم تیر میکشد:ما که روزی بخار خواهیم شد ، این همه آفتاب خوردن برای چیست؟
سایه ، سایه شب را می پوییم…ابر را…آتش را
برهان را می کوبیم، فلسفه را الک می کنیم، آنگاه خمیر دلیل را می جوییم
عرق بر دست می ساییم،خم را به کمر می زنیم،به جغد اتهام می بندیم،به پیچکها تهمت می زنیم
با اینکه می دانیم خسته ترین رودخانه نیز به دریا می رسد
باز خاصیتمان گل می کند و می درخشیم…
آه… درد آور است..
در پرتو هزار گریه ی آفتاب، پنداشتیم که خورشید شده ایم..

فهیمه سه‌شنبه 11 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 09:06 ب.ظ

در سرزمین قلبهای سرد بگذار؛صمیمانه بگویم که گریستن:دردی را دوا نخواهد کردو

خاکهای سرد؛تمامیت اندوه خواهد بود

سعید سه‌شنبه 11 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 09:49 ب.ظ http://mastane.blogfa.com

سلام...

نمی دونم چی بگم! ولی الان یاد زندگی خودم افتادم ...
پس بهتره خفه شم چون دردی رو دوا نمی کنه حرفهای مفتم :(

رز آبی سه‌شنبه 11 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 10:56 ب.ظ

سلام

من تا حالا فک می کردم مذخرف رو مزخرف می نویسن !!
-----------------------------------------
کُوچَلَرَ سُو سَپیشَم = کوچه ها رو آب پاشیدم

یارم گَندَ توز اُولماسن = وختی یارم میاد گرد و خاک نشه

اِلَ گَلسین اِلَ گِتسین = طوری بیاد و طوری بره

آرامزدا سوز اُولماسن = که بینمون حرفی و دعوایی نشه

سماور اوت سالمشام = سمارو آتیش کردم ٬ آماده کردم

استکان قَت سالمشام = توی استکان قند انداختم

یارم گِدیپ تَه قالمشام = یارم رفته ٬ تنها موندم

نَ قَشَحدی یارم ٬ جانم = چه قشنگه یار و جان من
----------------------------------------------------
چه ربطی داش این ٬ اونوخ :D
نمی دونم چرا با خوندن متنت این شعر یادم افتاد !!
سانسورم خوبه :D
زندگی یعنی باربا پاپا عوض میشود :D

نفیسه چهارشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 01:36 ق.ظ http://negaar.blogsky.com

خوبی عزیزم؟

رضا چهارشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 09:02 ق.ظ http://reza-khoy.blogsky.com

سلام

اگه یه شیشه بشکنه دیگه درست نمیشه باید باهاش مدارا کرد دل آدمام مثل شیشه هستش اگه بشکنه دیگه درمونی نداره .
من این حرفو یه بار به مامانم گفتم برگشت گفت حالا ما باید چیکار کنیم گفتم من بکشین یه رضای دیگه متولد کنین .
غزیز منم کشیدم میدونم چیمیگی.
یا حق

مهرانی . . . چهارشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 09:08 ق.ظ http://mehranweblog.blogsky.com

موافقم....
" بده که آدم ، زیادی خوب باشه ! "

قطره اشک چهارشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 02:26 ب.ظ http://ghatreashk.persianblog.com

سلام بابایی...عجب حال واحوالاتمون شبیه همه!!کاملا درکت میکنم منتها هیچ را ه حلی نمی تونم ارائه بدم چون خودم مثل... تو گل گیر کردم و سپردم همه چیز رو به زمان!

قاصدک چهارشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 05:56 ب.ظ

سانسوری ها رو برو یه جا دیگه بنویس :D اونقدر بنویس تا آرومت کنه منم همین کار رو می کنم;)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد