! = Subject


از وقتی که Subject یه علامت سوال تو ذهنم شده ... نمیدونم چیکار باید بکنم ... یعنی حالم خراب شده ... !

قبلنا ... = Subject بود ، یعنی هیچ چیزی Subject نبود ، اصلا Subject ای نمیخواست وجود داشته باشه ...

دیگه نمیخوام زر بزنم .
بگم فلان کارو میکنم ، فلان کارو نمیکنم ...

میخواستم بگم (حالا نمیخوام بگم ها) ، که پرنده ، کول بارتو ببند و به سرزمین سبز رویاها سفر کن ، درسته اشک داره ، ولی سرزمین واقعیتها چیزی واسه تو نداشت ...

وقتی رفت ، یه قطره اشک ، از شهر چشماش جاری بود
همونم ازش گرفتن ، آخه یادگاری بود
وقتی رفت ...

روز مادر مبارک

امروز آپ کردم ، به خاطر بزرگی مادر .
مادر روزت مبارک
هر چند که تو وبلاگمو نمیخونی .

به دختر خانومام تبریک میگم ، چون اونام بالاخره یه روزی مادر میشن ... شایدم نشن

خوشگلو تپل باشید .