لطافت روحی من از بین رفته .
از وقتی که زندگی بم بیلاخ گفت ...

درسته که خدا ، بارها ، دست منو ، که مث یه بچه دست پا چلفتی ، که تا ته تو گل رفته بود ، گرفت و بلند کرد تا همراه بقیه بدوم و جا نمونم .
نظرات 16 + ارسال نظر
سعید دوشنبه 21 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 04:37 ب.ظ http://mastane.blogfa.com

بازم اول!

سلام عزیز برادر...

زندگی رو بیخیال :) چرا فقط اون به ما بیلاخ بده؟ یه بارم تو به اون بیلاخ بده! یه بارم تو حال زندگی رو بگیر! یه بارم خودت سرنوشت خودت رو تعیین کن! یه بارهم ... (به جون بابام اینا نصیحت نبودا! )

فهیمه دوشنبه 21 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 05:42 ب.ظ

در زندگی حظاتی هست که جز غم و رنج چیزی رخ نمی دهد و نمی توانیم از ان اجتناب کنیم
اما این اتفاقات دلیلی دارد.نمی توانیم پیش از آزمون و یا در هنگام آزمون به این سوال پاسخ بدهیم
تنها هنگامی دلیل وجودشان را می فهمیم که بر آنها غلبه کرده باشیم.

رز آبی دوشنبه 21 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 05:43 ب.ظ

سلام

خوبی ؟

شما لطافت روحیتون از بین رفته !!!!!!!!!!!!!! من که فک نمی کنم :) سپیده جون یادته ؟! چرا شدی سپیده ؟! :)

خوب میشی :) خوش باش مثل همون بچه :X

فهیمه دوشنبه 21 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 05:43 ب.ظ

هیچ کس را از شکست گریزی نیست پس بهتر است آدمی در چند نبرد به خاطر رویاهایش ببازد
تا این که شکست بخورد بی انکه بداند به خاطر چه می جنگد

فهیمه دوشنبه 21 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 05:44 ب.ظ

خدا همیشه در زندگی فرصت دوباره ای به انسان می دهد و کمکش می کند تا راهش را دوباره پیدا کند

سمیه دوشنبه 21 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 08:36 ب.ظ

سلام
آخیییییییییی بیچاره نی نی
ایشالا زودتر خوب شی :)
مطمئن باش همیشه خدا دستت مثل همون بچه میگیره

نفیسه سه‌شنبه 22 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 12:44 ق.ظ http://negaar.blogsky.com

بابا لطافت!یکی منو بگیره!لطیییییییییییییییییف!آدمای لطیف جنسای ما به دردشون نمیخوره!:

مصطفی سه‌شنبه 22 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 08:18 ب.ظ http://mosiiiii.persianblog.com

سلام فکر کردی کجایی تو اسم داری تو خودت تنها ندون همه اینقدر مشکلات دارن که حدا نداره بابا بزرگ شو این دنیا بی رحمه اینقدر نا امید نباش چون سودی نداره داش تا بعد ای حق

هانا پنج‌شنبه 24 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 03:24 ب.ظ http://www.sokooot.blogsky.com

خدا آن ابری نیست که در آسمان تصور میکنیم...خدا اون مهری ست که شاید در نگاه بک نفر شاید!بشه پیدا کرد.
موفق باشی و همیشه فکر کن بهترینی تا خدا بهت کمک کنه!

مهتاب جمعه 25 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 03:02 ب.ظ

اون دفعه هایی هم که گفتی تو گل بودی خدا نبوده که کمکت کرده خودت بودی که اراده کردی حالاهم خودت لطافت روحیتو از بین بردی یا حداقل داری این طور فکر میکنی.حالا اگه باز خودت بخوای میتونی دوباره به دستش بیاری. به همین سادگی.

پونه شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 01:33 ب.ظ

من در درون مه در حال پیشروی از نقطه ی (الف) به نقطه ی (ب) و نقطه ی (ج) هستم . رو به خدا می کنم و می گویم«خدایا چگونه به نقطه ی (د) برسم؟» و خداوند پاسخ می دهد«دستم را بگیر تا تو را از مه خارج کنم»آنگاه من با سماجت می گویم «تو به پرسش من پاسخ ندادی» !!!!!

Deadman یکشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 01:09 ق.ظ

خدا به دل شکستها نزدیکتره.....تو رهایی از این زندگی بیلاخی از خدا بخاه...مطمئن باش کمکت میکنه...مثل گذشته

مریم یکشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 03:48 ق.ظ http://faslebieshghi.blogsky.com

سلام
غصه نخور فدای سرت

[ بدون نام ] دوشنبه 28 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 01:53 ق.ظ

قاصدک چهارشنبه 30 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 02:22 ق.ظ http://payizan.blogsky.com

بی خیال این زندگی!خوش باش!

قطره اشک چهارشنبه 30 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 07:28 ب.ظ http://ghatreashk.persianblog.com

بابایی این حرفااا چیه؟۱ نبینم نالاحت باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد