گریه های پشت نقاب ، مثل همیشه بی صداست !
نظرات 13 + ارسال نظر
مرمر شنبه 16 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 10:37 ب.ظ http://shahre-gonah.blogsky.com

گاهی وقتا سکوت از هر فریادی کوبنده تره
موفق باشی

سعید شنبه 16 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 10:39 ب.ظ http://mastane.blogfa.com

سلام بچه ارشدی!

صدا هم داشت هیچ توفیری نمی کرد!
مگه تو این زمونه کسی به گریه کسی اهمیت میده؟ حالا چه صدا دار چه بی صدا!

قاصدک شنبه 16 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 10:40 ب.ظ http://payizan.blogsky.com

انگار مدتی است که احساس می‌کنم
خاکستری‌تر از دو سه سال گذشته‌ام
احساس می‌کنم که کمی دیر است
دیگر نمی‌توانم
هر وقت خواستم
در بیست سالگی متولد شوم
انگار
فرصت برای حادثه
از دست رفته است
از ما گذشته است که کاری کنیم
کاری که دیگران نتوانند
فرصت برای حرف زیاد است
اما
اما اگر گریسته باشی…
آه…
مردن چقدر حوصله می‌خواهد
بی‌آنکه در سراسر عمرت
یک روز، یک نفس
بی‌حس مرگ زیسته باشی!
انگار این سال‌ها که می‌گذرد
چندان که لازم است
دیوانه نیستم
احساس می‌کنم که پس از مرگ
عاقبت
یک روز
دیوانه می‌شوم!
شاید برای حادثه باید
گاهی کمی عجیب‌تر از این
باشم
با این همه تفاوت
احساس می‌کنم که کمی بی‌تفاوتی
بد نیست
حس می‌کنم که انگار
نامم کمی کج است
و نام خانوادگی‌ام، نیز
از این هوای سربی
خسته است
امضای تازه من
دیگر
امضای روزهای دبستان نیست
ای کاش
آن نام را دوباره
پیدا کنم
ای کاش
آن کوچه را دوباره ببینم
آنجا که ناگهان
یک روز نام کوچکم از دستم
افتاد
و لابه‌لای خاطره‌ها گم شد
آنجا که
یک کودک غریبه
با چشم‌های کودکی من نشسته است
از دور
لبخند او چقدر شبیه من است!
آه ای شباهت دور!
ای چشم‌های مغرور!
این روزها که جرأت دیوانگی کم است
بگذار باز هم به تو برگردم!
بگذار دست کم
گاهی تو را به خواب ببینم!
بگذار در خیال تو باشم
بگذار…
بگذریم!
این روزها
خیلی برای گریه دلم تنگ است!!!!!!!!

چشم تو چشم شنبه 16 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 11:08 ب.ظ http://eye2eye.blogsky.com

به من میگی سیاوش گوش نده بعد خودتی !؟!!!

سمیه شنبه 16 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 11:57 ب.ظ

خوب پسر جان مجبوری بری پشت نقاب که گریت بی صدا باشه
اون نقاب بردار بزار صداش درآد :)

رز آبی یکشنبه 17 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 12:02 ق.ظ

سلام ...

غصه نخور :( شاید ماله همه بی صداس :(

سمیه یکشنبه 17 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 12:27 ق.ظ

گریه کن گریه قشنگه
گریه سهم دل تنگه
گریه کن گریه غروبه
مرهم این راه دوره
سربده آواز هق هق
خالی کن دلی که تنگه
گریه کن گریه قشنگه
گریه سهم دل تنگه
بزار پروانه احساس
دلت بغل بگیره
بغض کهنه رو رها کن
تا دلت نفس بگیره
نکنه تنها بمونی
دل به غصه ها بدوزی
تو بشی مثل ستاره
تو دل شب ها بسوزی
گریه کن گریه قشنگه
گریه سهم دل تنگه
فقط همین شعرو تونستم از خودم در وکنم :دی

مهدی یکشنبه 17 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 11:18 ق.ظ http://mahdisf.blogfa.com

سلام به فوق مهندس
گریه هر چند پشت نقاب باشه، بازم چشمها را می‌شوره. خوش به حال کسی که بغض اجازه گریه رو بهش بده

قطره اشک یکشنبه 17 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 04:50 ب.ظ http://ghatreashk.persianblog.com

گل گفتی بابایی!

[ بدون نام ] دوشنبه 18 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 09:16 ق.ظ

سلام
پرنده
تنها تنها نمون بیا پیش ما

پرستووووووووووووووو دوشنبه 18 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 09:17 ق.ظ http://parastoooo.persianblog.com

سلام
پرنده
تنها تنها نمون بیا پیش ما

Deadman دوشنبه 18 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 09:25 ق.ظ

گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من........
انچه به جایی نرسد فریاد است

بهاره جمعه 29 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 12:15 ق.ظ

دلم نمی خواد بی صدا گریه کنم . انقدر دلم تنگه واسه یه عزیز که دلم میخواد های های گریه کنم می فهمی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد