تو این مدت اخیر ، شماها از این نوشته های یک خطیم ایراد میگرفتین که یه خرده بیشتر بنویس یا میگفتین نا مفهومه بیشتر توضیح بده که اکثرش حق با شما بوده .

حالا اون پست دایه رو براتون توضیح میدم :

بچه های زیادی تو دامن یه دایه پرورش پیدا میکنند ، اما همیشه حسرت داشتن یکی از اون بچه ها تو دل دایه وجود داره ...

آرزوهای منم ، نقش همون بچه ها رو برای من بازی میکنن ...

آرزوهایی که هیچوقت بهشون نرسیدم ...

آرزوهایی که جلوی چشمام بقیه به اون میرسیدند و من نمیرسیدم ...

خیلی ها رو کمک کردم تا به آرزوهاشون که آرزوی منم بوده برسن ، اما من نرسیدم ...

یادتونه یه متن درباره یه شخص نابینا نوشتم ...

بارها خواستم چشم رو همه آرزوهام ببندمو اونا رو فراموش کنم ...

اما نتونستم .

یه دایه میسازه و میسوزه .

 

نظرات 20 + ارسال نظر
شهلا جمعه 2 دی‌ماه سال 1384 ساعت 01:16 ب.ظ http://shahla4302.persianblog.com

سلام. خوشحالم از اینکه این بار یه کم بیشتر توضیح دادین. ولی به این هم فکر کن که چرا به آرزو هات نرسیدی . آخه آدم به اون چیزی نمی رسه که نخواد. اگه با خدا باشی و اون ارزوتو از خدا بخوای می رسی در صورتی که صلاح باشه.تو از خدا بخواه حتما به آزوت می رسی. تو ب دیگران هم نگاه کن که از تو پایین ترن و آرزوهایی دارن که تو اون هارو از اول داشتی. یا حق.

فهیمه جمعه 2 دی‌ماه سال 1384 ساعت 02:01 ب.ظ

سلام
آخی ی ی ی ی
پسرکم چرا غمگینه ؟!

فهیمه جمعه 2 دی‌ماه سال 1384 ساعت 02:02 ب.ظ

نیدونم چی بگم !

رز آبی جمعه 2 دی‌ماه سال 1384 ساعت 02:11 ب.ظ

سلام |:

): ... s-: ... )):

سعید جمعه 2 دی‌ماه سال 1384 ساعت 02:12 ب.ظ http://mastaneh.blogsky.com

سلام ...

این یکی از ویژگی های زندگیه!
تا امروز هم کسی رو ندیدم که به همه آرزوهاش رسیده باشه. منم کلی آرزوهای دست نیافتنی دارم که شاید واسه خیلی مسخره و پیش پا افتاده باشه ...
مخلص کلوم اینکه همینه که هست! میخوای بخواه نمی خوایم باید بخوای! مگر اینکه ...

چشم تو چشم جمعه 2 دی‌ماه سال 1384 ساعت 02:45 ب.ظ http://eye2eye.blogsky.com

ن دونم !
راستی .. چرا انقدر حرف میزنی امین !؟؟D:
به قول سیاوش خیلی وقته دیگه بارون نزده ........

مهدی جمعه 2 دی‌ماه سال 1384 ساعت 04:46 ب.ظ http://www.gereftedel.blogfa.com

مهره سوخته من!
داداش گلم!
من همون یه خطی هاتو می خوام
یه خطی هات یه کتاب حرف داره
فدات شم
راستی سلام

مهرانی... جمعه 2 دی‌ماه سال 1384 ساعت 06:54 ب.ظ http://mehranweblog.blogsky.com

سلام.

[ بدون نام ] جمعه 2 دی‌ماه سال 1384 ساعت 07:41 ب.ظ

آرزوها همون طور که اومدن همون طورم میرن

خیلی زودتر از اون چیزی که فکرشو بشه کرد

منم پرستووو

لیلا جمعه 2 دی‌ماه سال 1384 ساعت 10:45 ب.ظ http://mehr61.blogspot.com

منم لیلا یک دایه(یک مسافر) من از تو هم بدترم باورت می شه واسه اینکه کسی که دوستش داشتم کسی دیگر رو دوست داشته گذشتم و اونها رو به هم رسوندم البته مال خیلی وقت پیشه این از دایه بودن بدتره نه؟

[ بدون نام ] جمعه 2 دی‌ماه سال 1384 ساعت 10:51 ب.ظ

سلام..... چه عجب!
تو فکر میکنی همه به ارزو هاشون رسیدن....اگه یکی واقعا تمام زندگیش رو برات تعرف کنه میبینی که او هم به خیلی از ارزو هاش نرسیده.
همه این به ارزوها رسیدن و نرسیدن ها برای ازمایش تو هست....ولی اگه ازم بپرسی برای چی؟ خودم هم نمیدونم!!

نارسیس.. شنبه 3 دی‌ماه سال 1384 ساعت 01:38 ب.ظ http://pacific.blogsky.com

به نقش دایگیت ادامه بده....

قاصدک شنبه 3 دی‌ماه سال 1384 ساعت 04:57 ب.ظ http://payizan.blogsky.com

امین اینقدر ناشکر نباش می رسی فقط زمان می بره مطمئن باش!

سمیه شنبه 3 دی‌ماه سال 1384 ساعت 05:46 ب.ظ

به به چه عجب شما یه خوررده بیشتر نوشتی!!
نه به یه خطی نوشتنت نه به طومار نوشتنت D:
حتما قسمت نبوده که بهشون نرسیدی، شاید اگه میرسیدی...

سمیه شنبه 3 دی‌ماه سال 1384 ساعت 06:41 ب.ظ

خدایا!
گم کرده ای دارم
و آنرا در هر کجا جسته ام
اما هنوز نیافته ام
چگونه میتوانم آنرا بیابم
تا تو مرا قادر به این کار نگردانی؟
تو به نهانگاه آن آگاه ترینی!
اگر خواست تو بر این است
که من آنرا نیابم
پس خردی مرا عطا کن تا دریابم
که آن هرگز متعلق به من نبوده است
در این جهان بیکران آنچه از من است
پیش رویم قرار خواهد گرفت
و آنچه از من نیست
هرگز با من نخواهد ماند

نازلی شنبه 3 دی‌ماه سال 1384 ساعت 09:30 ب.ظ http://nazli13793.blogfa.com

خوبه که بیشتر توضیح دادی اما من فکر می کنم این نوشته های یک خطی خوبیش اینه که می شه ازش برداشت های متفاوت کرد و همین هم قشنگه.حتما به زودی زود به آرزوهات می رسی.

نازگل شنبه 3 دی‌ماه سال 1384 ساعت 11:44 ب.ظ http://nazgol-goli.blogspot.com

سلام ...

ساختن و سوختن جزی از زندگی ماهاس ...

موفق باشی دایه خانوم ...

**مریم** یکشنبه 4 دی‌ماه سال 1384 ساعت 03:20 ق.ظ http://faslebieshghi.blogsky.com

سلام
خوبیییییییییییییی
کریسمس مبارک
یه چیزی بگم من ! من هیچ وقت ایراد نگرفتم برای کوتاهی مطالبت چون مطلب ها به دلت مربوط میشه و اون مطالب کوتاه پر از فتنی ها بوده ... در هر صورت موفق باشی

من تنها یکشنبه 4 دی‌ماه سال 1384 ساعت 07:09 ق.ظ http://mane-tanha.mihanblog.com

سلام..
هوووووووووووم!!!
خب من فقط اینبار بود که پستم اینقدر طولانی شد..خب..!!
>:P

*پس الان شد .. یه دایه .. خسته و تنها..
**آرزوهای منم ، نقش همون بچه ها رو برای من بازی میکنن ...
از این اکی خیلی خوشم اومد..;;)

لی کوچولو یکشنبه 4 دی‌ماه سال 1384 ساعت 08:41 ق.ظ http://oneloveblue.persianblog.com

تا اونجایی که من شناختمت طرز فکرت همیشه خاص بوده!
یه جورایی همه چیزو میبینی و راجع بشون نظر میدی!
برای همینم هست قاطی می کنی....
خیلی وقت پیش می خواستم اینو بهت بگم که مثل بچه ها یا مثل بقیه فکر کن و مردم و زندگی رو ببین. همین کاریو که من می خوام بکنم ولی تا یه جاهایی پیش می رم و دوباره بر می گردم.
می فهمی منظورم چیه؟
هیچ کس به آرزوهاش نمی رسه. تعداد کمی.... اگه می شد ما به آرزوهامون برسیم که دیگه اونا برای ما آرزو نمی شدن!
دایه ها هزاران بچه دارن ولی مال خودشون نیستن.....
ما هم همینطوری هستیم، آره....
داریم و نداریم!
می دونی مشکل تو چیه؟
فکر کردن!
منم همین مشکل و دارم و خودمو دارم با اینکارام داغون می کنم
توهم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد