من همون پرنده بودم

خاکی و صمیمی و خوب

واسه هر چی شکارچی

بدنم به هدف توپ

 

پر و بالم می گشودم

توی آسمون آبی

می درخشید خورشید

میکردم عشق و حالی

 

تا که یک روز تو رسیدی

توی بالم یه تیر کاشتی

پروازو ازم گرفتی

پر و بالمو شکستی

 

منو انداختی تو قفس

فکر کردی من یه اسیرم

اما من نمی تونستم

پشت میله ها بمیرم

 

تو میخواستی مثل دلقک

من برات آواز بخونم

اما من دوست نداشتم

اینجوری زنده بمونم

 

اومدی غذا آوردی

بال و پرم رو بستی

اما تا حالم خوب شد

رفتی و تنهام گذاشتی

 

رفتی و من شدم تنها

اسمم شد پرنده تنها

شب و روز غصه می خوردم

تیره و تار شد دنیا

 

دیگه توی دل تنگم

آرزویی من ندارم

جز رهایی از زندان

فکری من تو سر ندارم

 

دل تنها و غریبم

داره این گوشه می پوسه

هر چی فریاد می زنم من

به گوش کسی نمیرسه

 

میرسه روزی که دیگه

چیزی واسه بودنم ندارم

حتی یک ذره امیدی

تو گوشه دلم ندارم

 

نظرات 11 + ارسال نظر
هیوا یکشنبه 27 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 09:14 ب.ظ http://www.hivavb.blogsky.com

خسته نباشی عالی
به ماهم سری بزن
موفق باشی

چشم تو چشم یکشنبه 27 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 10:14 ب.ظ http://eye2eye.blogsky.com

الان وقت خودکشیه ..... !

سمیه یکشنبه 27 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 11:41 ب.ظ

سلام...
آفرین، احسنت، مرحبا به این همه خلاقیت، واقعآ خلاقیت داره می باره از بچه های این مرز و بوم ، یکی بیاد جمع کنه این نخبه هارو D:
عجب استعداد درخشانی ..
من حاضرم ازخودگذشتگی کنم ، این فرمایشات زیبای جنابعالی رو چاپ کنم،بلکه ملت شهیدپرور ایران مستفیذ(نمیدونم درسته یا نه)شن (;
از طرف من به اون آقا سعید هم بگو بلا نسبت کیلو چنده!!!
مگه غیر از اینه؟؟؟ حقیقت همیشه تلخه

**مریم** دوشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 02:22 ق.ظ http://faslebieshghi.blogsky.com

سلام
بابا زرنگ شدی رو شعر خوشگل بعضی ها شعر می سازی
امین از شوخی گذشته چت شده حالت بده ؟کی داره اذیتت می کنه آدرسشو بده من بقیه اش با خودم ...:دی
مواظب خودت باش پسر گل !

فهیمه دوشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 09:57 ق.ظ

اها!!

سعید دوشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 11:48 ق.ظ http://mastaneh.blogsky.com

آخی نازی ... چه شعر قشنگی ... آشنامیزنه؟!

به سمیه خانوم هم بگو ما با حقیقت کاری نداریم! اصلا کی منکر حقیقت شد؟ اگه به زخم خوردن از نامردی باشه بلاهایی که سر من اومده حتی نمی تونه تصورشو بکنه! حالا اگه پایس بیاد دم در تا ببینم چی میگه!!! :))

چت شده اینجا! : دی

سمیه دوشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 01:44 ب.ظ

به آقا سعید بگو: اومدم دم در امری هست، بفرمایین(:
من کاری ندارم سر تو چه بلایی اومده،فکر نکن فقط تو هستی از نامردی ها زخم خوردی، من منظورم این نبود که فقط آقایون نامردن، زمونه نامردیه....
اگه اینجوری خیالتون راحت میشه *بـــــــــــــــلا نسبت شما *
با پوذش از صاحب خونه محترم..دی

سعید دوشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 03:54 ب.ظ http://mastaneh.blogsky.com

امین جون شرمنده! من باید جواب بدم!

خیلی ناز اومدی دم در! حداقل یه آدرس ایمیل از خودت به جا میذاشتی ...!
بعدشم عزیز برادر من مشکلم با خودم نیست! منم یه نامرد مثه بقیه، منم یه سگ میون بقیه سگهای جامعه! ولی وقتی میگی همه نامردن یعنی حتی پدرو مادر و فک و فامیل خودتم شامل حال این امر میشن! بمیرم برات تو هم خیلی سختی کشیدی! ولی من یه سال از تو بیشتر بدبختی کشیدم!

همشیره هنوز هم آدمهای جوونمرد توی این زمونه پیدا میشن ما بخاطر اینکه خودمون شخصیت درستی نداریم نباید همه رو به لجن بکشیم من مقصودم ازون بلا نسبت همین بود! ...
فقط و فقط به خاطر گل روی پسر خالت که خیلی آقاس و یه دنیا دوسش دارم کنار میام! اصلا حق باشماس! خوبه؟؟؟؟
خنک هم میشی بیا وب مارو هک کن!

سمیه دوشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 07:08 ب.ظ

دلت خنک میشه بیا بخوابون زیر گوش من
ببخشید امین جان، بمیرم برات یه گوشه نشستی ما دوتا به خاطر یه پست ناقابل تو افتادیم به جون هم..
من نمیفهمم چرا پای پسرخاله بیگناه من وسط کشیده شد!!!!!!!
موضوع ختم بخیر شه بهتره....
صـــــــــــــلوات!!

سمیه دوشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 07:13 ب.ظ

جل لاخالق!!!!!!!
قدرت خدارو شکر، این بی بی سی ها چه خوب عمل میکنه..دی

پریسا شنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 04:38 ب.ظ http://ashkesorkh.blogsky.com

سلام
اعتماد به نفس حقیقی
موفق باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد