پاره ای توضیحات !

 

قبل از هر چیز من معذرت میخوام که همیشه با مطالبم شما رو گیج می کنم و اینبار باعث درگیری شدم .

اون منم که باید پوزش بخوام . باور کنید من بیشتر از هر کس دیگه ای ناراحت میشم وقتی میبینم دو تا از دوستان اینجوری با هم ...

درسته ، هممون به نوعی زخم خورده ایم . اما باور کنید با عصبی بودن به هیچ جا نمیرسیم . آرامش ...

من خودم یه آدمی بودم ته عصبیت . اما نشستم با خودم فکر کردم ، دیدم به هیچ جا نمیرسم . آرامش از همه چیز قشنگ تره .

دیگه نبینم کمتر از گل و بلبل به هم بگین که من ناراحت میشم .

نیام باز ببینم بهم پریدین ! به خاطر من لطفا سکوت . سو تفاهم شده ، کوتاه بیاین .

حالا توضیحاتی در باب پست های قبلی :

تنیس : من تنیس بازی نمی کنم . من به یک آرامش رسیدم که اون تعبیر رو کردم .

یادم باشه منم یه زمانی بچه بودم : نه ، من بچه ای رو اذیت نکردم . اصلا منظورم بچه به معنای طفل نبود . منظورم این بود ما هر چی بزرگتر میشم با تجربه تر میشیم و چیزای جدیدتری یاد میگیرم و مخصوصا در این سنین کلی تغییر می کنیم . اما ، یادمون میره که زمانی این چیزا رو نمیدونستیم و به کسانی که نمیدونن ایراد میگیریم . یادمون باشه مام یه زمانی مثل اونا بودیم و بدونیم نسبت به بزرگتر ها ، ما بچه ایم .

احساس و عقل و سیاست : که بحث های زیادی ایجاد کرد . من منظورم از عقل ، همون تفکر و منطق بود . حالا زیاد نمیخوام وارد بحث بشم . ولی سیاست در غالب مثال ، یعنی مثلا میخوای به یکی زنگ بزنی ، سیاست میگه نیم ساعت دیگه بزنی بهتره . یعنی یه کاریو ... منطق سریع نتیجه گیری میکنه ،‌ اما سیاست دیدش وسیع تره . سیاست نه به معنای رنگ و دو رویی ...

میخوام برم یه جایی زندگی کنم که مردمش بهم عیدو تبریک نگن : خسته از رسم و رسومات ...

حالا میتونی بم بگی معتاد لب جوب : من مدتی در یک سمتی بودم . با یک نفر بحث شد ، برگشت به من گفت :‌ تو دارای این سمتی یا معتاد لب جوبی !!! حالا من دیگه اون سمت رو ندارم ، طرف صحبتم به صورت طنز با اون شخص بود ...

بهتره بشینم سر جام : ما باید به زندگی حالمون بپردازیم . نه همش در گذشته های از دست رفته سیر کنیم . نباید به فکر آمال و آرزوهای شکست خوردمون باشیم و چون بم ثابت شد بهترین حالت زندگی من ، همینسه که الانه . اگر شرایطی که قبلا آرزشو داشتم برآورده بشه رنج میکشم ... زندگی آدم جالبه ، رو به جلو میره ...

یادم باشه منم یه نامردم : گاهی وقتا به یکی چند بار زنگ میزنیم ، جواب نمیده ، reject میکنه ... بعد برمیگردیم میگیم عجب نامردیه . در صورتی که واسه خودمونم پیش میاد در یه شرایطی خودمون این کارو انجام بدیم . به علت گرفتاری اونم نه چیز دیگه ای . پس یادمون باشه سریع قضاوت نکنیم و بدونیم حتما دوستمون در شرایط بدی بوده . و گرنه به اون هم اجازه دادیم که ما رو نامرد خطاب کنه . (این پستم باعث دردسر شد )

و اما این شعر آخری : این شعر اصلا ربطی به داستان زندگی من نداره و حاصل تراوشات ذهنی من در حمومه  . کلیه اشخاص حقیقی و حقوقی ...  درسته تو زندگیم غم دارم که الان خیلی کمرنگ تر شده ... ولی این شعر ربطی به اون نداره . شکارچی و تیری و اینایی در کار نیست ...

 

 

نظرات 22 + ارسال نظر
Deadman دوشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 11:28 ب.ظ

بازم من اولم.......

سمیه دوشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 11:29 ب.ظ

سلام....
این معذرت سرتو بخوره امین جان، حالا چون رسما معذرت خواهی کردی من می بخشمت،امید است که خدا هم مارا ببخشاید...
من که عصبی نبودم حالا آقا سعید رو نمیدونم ، هرچی بود ختم به خیر شد
چشم به خاطر روی گل شما کمتر از گل و سنبل نمیگیم،(چرا اینقدر تکرار میکنی حالا!!)
خدا وکیلی این تعبیر تنیس و بچه بودمت شاهکاره، جدی دارم میگم ، خوشمان امد..دی
در مورد احساس و عقل و سیاست من همون نظر خودمو دارم ..تو هم زیاد بی ربط نگفتی ( جو نگیردت حالا)
در مورد یادم باشه منم یه نامردم** هیچ گونه** نظری ندارم ..
خوب یه گوشه میشینی جوونای مردمو به جون هم میندازی(:
خوب مرض داری عزیز جان، مردمو تو خماری میذاری بعد میای طومار مینویسی،‌ااااه




سعید سه‌شنبه 29 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 12:02 ق.ظ http://mastaneh.blogsky.com

سلام ...

من تشکر می کنم که جوونهای مردم رو به جون هم میندازی :))‌ ولی خوب همونطور که سمیه خانوم گفتن ختم به خیر شد(یه سوء تعبیر در کلمات بود) ... من باز هم از ایشون معذرت میخوام ... ایشالا که کدورتی باقی نمونده باشه ...

این پستت منو یاد متنهای فارسی قدیم انداخت که توی کتاب یه جمله مینوشتن بعد ۳ صفحه در موردش توضیح میدادن! مثلا ::ژاژ خاییدن!::
ولی خوبه در کل! ضریب هوشی خواننده رو هم میتونی بسنجی هم می تونی بالا ببری!

شاد باشی ...

سمیه سه‌شنبه 29 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 12:29 ق.ظ

من با این جمله شما که یه سوء تعبیر در کلمات بود موافقم
چون اینجا بحث به صورت نوشتاریه از این مشکلات زیاده
خواهش میکنم ، مطمئنا کدورتی باقی نمونده،‌ امیدوارم شما هم به دل نگرفته باشین...

**مریم** سه‌شنبه 29 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 02:37 ق.ظ http://faslebieshghi.blogsky.com

هزارتا سلام به امین عزیز
خوبی پسر خوب
به به چه توضیحاتی راه انداختی .......
در کل خیلی خوشحالم... خیلی زیاد ....که غمهات کمرنگ شدن.... امیدوارم کمرنگتر از این هم بشن......

اقبال سه‌شنبه 29 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 02:48 ق.ظ http://www.2chakavak.blogsaky.com

حالا که شکسته شیشه غرور

من می یام دوباره ازیه راه دور

چشمم از شبنم غصه ها پره

تاریکه تنم تشنه نور

من می یام دوباره با سلامی که تو گوش زمزمه نوازشه

حرفم از روزهای سرد رفته نیست

من صدام پر از حروف خواهشه

ای همه خوبی و پاکی ای کلام مهربونی

این که بر گشته منم من

اون که اسمشو می دونی

صدای ساعت فریاد من که تو رو دوباره از خدا می خواد

بی تو بودن می سوزونه تنمو میده خاکسترمو به دست باد

قطره قطرهای اشکم

پر از حرف ندامت

با تو هستم با تو تنها

حالا تا روزه قیامت

حالا تا روزه قیامت

Deadman سه‌شنبه 29 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 08:56 ق.ظ

سلام
من همون دیشب نظر بعدی رو نوشتم ولی...امان از این سایت ما...نظر بعدیم نرسید!!!!
ایول بابا دمت گرم..خوشم اومد که بالاخره از گذشته ها اومدی توی حال.
در ضمن از اینکه من فکر میکردم منظورت از سیاست دو روییه معذرت میخوام.
من فکر میکنم از دوم تیر به بعد زندگی برات از اینی که هست لذت بخش تر بشه!!

پرستوووووو سه‌شنبه 29 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 11:45 ق.ظ http://parastoooo.tk

خوبه هر یه مدت یه شفاف سازی بزنی

میدونی چند وقتیه دارم فکر میکنم منم اینطوری بنویسم

...

پرستوووووو سه‌شنبه 29 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 11:46 ق.ظ http://parastoooo.tk

در مورد سوالتون تو سبزینه باید بگم که

این خانواده ی شب بو هاست

با عکس و توضیح!

همین

توپولی سه‌شنبه 29 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 12:02 ب.ظ

خوب آخر سر خودت پستات و توضیح دادی...
من که تازه دو زاریم افتاد!
موفق باشی
فعلا

چشم تو چشم چهارشنبه 30 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 09:42 ب.ظ http://eye2eye.blogsky.com

مطمئنی اینهمه منظور داشتی !!؟

راحیل جمعه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 04:33 ب.ظ

خوشحالم غمهات کمرنگ شده
خوش باشی
همین!!

هیچکس(مصطفی) یکشنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 09:53 ق.ظ http://bofmens.mihanblog.com

کاملا شیوا و واضح بود..
موفق باشی..

serena یکشنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 03:51 ب.ظ http://eternity1.blogfa.com

سلام..واقعا رسیدن به ارامش از همه چیز مهمتره..موفق باشی

[ بدون نام ] یکشنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 10:28 ب.ظ

سلام

میگم من نیستم ٬ چه بلوایی به پا کردین D:

میگما اولین باره تو بلاگ اسکای این همه نطق کردی (;;

**مریم** دوشنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 03:36 ق.ظ http://faslebieshghi.blogsky.com

سلام
کجایی تو ؟

Deadman دوشنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 09:35 ق.ظ

چرا اپ نمی کنی؟

فهیمه دوشنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 01:49 ب.ظ

اوهوم

قاصدک دوشنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 06:44 ب.ظ http://payizan.blogsky.com

آپت طولانی بید حوصله ام نمی یاد بخونم!
این به اون در! :D :))

قاصدک دوشنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 09:51 ب.ظ

تو یه بار اومده بودی وبلاگم نوشتم طولانی بود بعد گفتی که حوصله ات نمی یاد بخونی! این اون در بود خنگولک جان :))

قاصدک دوشنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 09:57 ب.ظ

حالا هم خودتو بکشی عمرا این آپت رو بخونم :))

janathan دوشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 09:41 ق.ظ

چرا اینجا همه اینقدر زود با هم درگیر میشن؟
من که هرچی نگاه می کنم هیچ دلیلی برای به وجود اومدن دردسر نمی بینم
جناب پرنده تنها به نظر من این دوستای شما یه کم لوس تشریف دارن .(البته با عرض پوزش)
به نظر من نذار این وبلاگ خون نماها تو رو وارد حاشیه کنن
چون اونوقت همه عمرتو باید برای بقیه توضیح بدی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد