عکست افتاد تو فالم

آخ دوباره وای به حالم

نظرات 11 + ارسال نظر
قاصدک چهارشنبه 8 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 08:13 ب.ظ http://payizan.blogsky.com

واقعا هم وای به حالت!! :دی

سعید چهارشنبه 8 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 09:55 ب.ظ http://mastaneh.blogsky.com

خاک تو گورم! بچم از دست رفتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت!

رز آبی چهارشنبه 8 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 10:17 ب.ظ

Oh my God

and eyeham norafkan

D:

فیامتا چهارشنبه 8 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 10:44 ب.ظ http://partgah2.blogfa.com

:))
عجب شانسی داری تو بابا!

ونوس چهارشنبه 8 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 11:49 ب.ظ http://venusetanha.blogsky.com

گیر دادی به تو؟؟؟!!!وای به حال اون بد بخت!

مریم پنج‌شنبه 9 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 12:08 ق.ظ http://darya777.persianblog.com

سلام

به چه چیزایی اعتقادداری.. فال / واقعیت /.... از تو بعیده هاااا

مهرانی... پنج‌شنبه 9 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 11:34 ق.ظ http://mehranweblog.blogsky.com/

چی بگم.....
دیدی بعضی استادا رو نمیتونی بفهمی چی میگن ؟.. یا بعضی کتابا که خوب نوشته نشدن...
طرف توی ذهنش چیزای زیادی فکر میکنه... و یه تیکشو میگه
خوب تو که نمیتونی مخشو بخونی..
به هرحال قرار هم نیست که همه بفهمن...
چی بگم ؟؟؟

مارمولک پنج‌شنبه 9 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 06:44 ب.ظ

از پشت شیشه، تصویر این شهر، دلگیر همیشه

شهر غریب، دلهای غمگین، هوای بی تو، هوای سنگین

خونه ی بی تو، مثل یه زندون، حیف من و تو، حیف عشقمون

خونه ی بی تـــــــو مثل یه زندون حیف من و تو حیف عشقمون

حیف تو بود، حیف تو بود، ای گل من

عشق اگه بود، عشق تو بود، ای گل من

حیف تو بود، حیف تو بود، ای قلب من

...آخر جاده عاشقی تنها شدم

گفتی خداحافظ .. گفتم خداحافظ

گفتی پشیمون، گفتم که هرگز

نفس بریده، دستای لرزون

اشک توی چشمام، حیف نگفتم بمون

غم یه عــاشـــق .. غم کمی نیست، چه فایده از اشـــک وقتی، وقتی کسی نیست

درد یه عاشق، درد کمی نیست، چه فایده از اشک، وقتی، وقتی کسی نیست

حیف تو بود، حیف تو بود، ای گل من، عشق اگه بود، عشق تو بود ای گل من

حیف تو بود، حیف تو بود، بر باد بری، مثل یه قصه ی کهنه شده از یاد بری

گفتی خداحافظ .. گفتم خداحافظ

مارمولک پنج‌شنبه 9 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 06:58 ب.ظ

لحظهءرفتن تو

دل من سخت گرفت

چشمم آن لحظه دگر شوخ نبود

خیره بر دیدهء سوزان تو ماند

خیره بر دست قشنگ تو که لاقید خداحافظ گفت

قلب من نرم قدمهای ترا تا دم درگاه وداع، تلخ شمرد

شهر نارنج وبهار تو به جانم پژمرد

دلم از من پرسید

شاید عاشق شده ای

شاید این صورت بی پردهء توست

شاید او می داند

که تو هم گیر و اسیر دل و درگیر تفأل ماندی

شاید از درد به خود می پیچی ...

بی تو آغاز سفر دیر رسید

بی تو پایان سفر زود رسید

تو چه زود آخر و آغاز سفر را به دلم چسباندی

راه بی آخر من، آخر بیراههء من

من به این راه پر از دلهره بی توشه به راه افتادم

گرچه از آخر این شوخی عجیب می ترسم

من به چشمان تو اکنون نگران می نگرم

و به آن خندهء تلخ

روی لبهای قشنگ تو که چشمان مرا می سوزد

زندگی می گذرد

خندهء سرد تو هم می گذرد

این دو خط شعر و دلی تبزده جا می ماند

شوخی تلخ من این لحظه دگر پایان یافت

آخرین برگ قمار و دل لرزیدهء من در کف توست

من کنون رام توام

پای تردید تو تا مرز جنون من و زهرخندهء تو

پای یک شوخی سرد

پای نفرین توام

آخرین حرف مرا حال شنیدی تو عزیز

می توانی بروی! ..........

رهاتر از پرنده ـ از طرف شایا پنج‌شنبه 9 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 10:51 ب.ظ http://shaya.parsiblog.com

همیشه سلام...


موفق وتندرست باشی...

گل همیشه بهار جمعه 10 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 05:47 ب.ظ http://marygold.blogsky.com/

! ...... اون که می گفت بدون تو می میره دروغ می گه دلش جنس کویره ..... دروغ می گه تو گوش نده به حرفاش ...... نگو هنوز می خوای بمونی باهاش ...... خیال نکن بدون اون می میری ...... بزار بره ...... نباشه جوون می گیری

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد