یعنی یه روزم زندگی من به نتیجه میرسه ... !

گریه های پشت نقاب ، مثل همیشه بی صداست !

هر هدفی که آدمو چند دقیقه به زندگی امیدوار کنه ، میتونه ارزشمند باشه .
حتی هدف کشتن اون پشه ای که شب مزاحمت شده و نمیذاره بخوابی !
اما ، کاش اینطوری نباشه .

تباهی خیمه زد بر من
چه بی پروانه می سوزم
پر از بیهودگی اینجا
که میمیرد شب و روزم
چه آغازی چه فرجامی
رفاقت رنگ می بازد
دوباره لشکر اندوه
به قلب قصه می تازد
در این شبهای تن فرسا
من از فردا گریزانم
کجا گم کرده ام خود را
نمی دانم نمی دانم
کسی پیدا کند من را
در این فصل فراموشی
که تقدیرم گره خورده
در این زندان خاموشی